جدول جو
جدول جو

معنی حق دار - جستجوی لغت در جدول جو

حق دار
دارای حق، کسی که حق با اوست، آنکه چیزی را به حق متصرف است
تصویری از حق دار
تصویر حق دار
فرهنگ فارسی عمید
حق دار(اَ گُ سَسْ تَ / تِ)
صاحب حق. محق. مستحق.
- امثال:
حق به حقدار می رسد
لغت نامه دهخدا
حق دار
هده دار هوده دار آنکه حق با اوست صاحب حق ذی حق، کسی که چیزی را از راه حق منصرف است مالک حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دم دار
تصویر دم دار
دنباله دار، هر جانوری که دم داشته باشد، دارای دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته دار
تصویر ته دار
آنچه دارای عمق و گودی باشد مانند بشقاب یا ظرف دیگر، آنچه دارای پایه باشد مانند جام و پیاله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
قدرت یافتن، توانا شدن، توانایی، قدرت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خم دار
تصویر خم دار
دارای پیچ و خم، تاب دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سم دار
تصویر سم دار
ویژگی هر جانوری که دارای سم باشد مانند اسب و استر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حق گزار
تصویر حق گزار
کسی که به حق حکم می دهد و به راستی و حقیقت عمل می کند، دادگر، آنکه حق احسان دیگری را ادا می کند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ گِ رِ تَ / تِ)
دق دارنده. مسلول. تب لازمی، رنجور و دلازار. (ناظم الاطباء). و رجوع به دق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حق گذار
تصویر حق گذار
داد گذار دادگر، سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سم دار
تصویر سم دار
حیواناتی که دارای سم باشند زهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب دار
تصویر تب دار
کسی که تب دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن دار
تصویر تن دار
کلان، درشت، تناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیا دار
تصویر حیا دار
شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیادار
تصویر حیادار
شرمگین باحیا. شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه دار
تصویر حصه دار
بهرمند، هنباز شریک سهیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقگزار
تصویر حقگزار
داد گر عادل، قدر دان شکر گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
قدرت یافتن، توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق گزار
تصویر حق گزار
دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسب دار
تصویر حسب دار
دارای حسب و شرافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب دان
تصویر حب دان
قوطی یا جعبه ای که جای حب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جقه دار
تصویر جقه دار
کاکله دار دم دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا دار
تصویر جا دار
فراخ، وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر دار
تصویر بر دار
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق داری
تصویر دق داری
رنج و محنت و آزار و زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژ دار
تصویر دژ دار
دژبان نگاهبان قلعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از دار
تصویر از دار
آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقدار
تصویر حقدار
دارای حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
((اِ تِ))
توانمند شدن، توانایی، قدرت، جمع اقتدارات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقتدار
تصویر اقتدار
توانش، دستواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دل دار
تصویر دل دار
معشوق
فرهنگ واژه فارسی سره
ذیحق، محق، حق ور، حق مند، سزاوار، مستحق
متضاد: نامستحق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حق محور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لیاقت داشتن، مستحقّ بودن
دیکشنری اردو به فارسی